زان زلف مشک رنگ نسیمی به ما فرست


زان زلف مشک رنگ نسیمی به ما فرست

زان زلف مشک رنگ نسیمی به ما فرست


زان زلف مشک رنگ نسیمی به ما فرست

زان زلف مشک رنگ نسیمی به ما فرست


زان زلف مشک رنگ نسیمی به ما فرست

زان زلف مشک رنگ نسیمی به ما فرست


زان زلف مشک رنگ نسیمی به ما فرست

زان زلف مشک رنگ نسیمی به ما فرست


زان زلف مشک رنگ نسیمی به ما فرست

زان زلف مشک رنگ نسیمی به ما فرست


یک موی سر به مهر به دست صبا فرست

یک موی سر به مهر به دست صبا فرست
یک موی سر به مهر به دست صبا فرست
یک موی سر به مهر به دست صبا فرست
یک موی سر به مهر به دست صبا فرست
یک موی سر به مهر به دست صبا فرست
یک موی سر به مهر به دست صبا فرست
یک موی سر به مهر به دست صبا فرست
یک موی سر به مهر به دست صبا فرست
یک موی سر به مهر به دست صبا فرست
یک موی سر به مهر به دست صبا فرست
زان لب که تا ابد مدد جان ما ازوست
زان لب که تا ابد مدد جان ما ازوست
زان لب که تا ابد مدد جان ما ازوست
زان لب که تا ابد مدد جان ما ازوست
زان لب که تا ابد مدد جان ما ازوست
زان لب که تا ابد مدد جان ما ازوست
زان لب که تا ابد مدد جان ما ازوست
زان لب که تا ابد مدد جان ما ازوست
زان لب که تا ابد مدد جان ما ازوست
زان لب که تا ابد مدد جان ما ازوست
زان لب که تا ابد مدد جان ما ازوست
نوشی به عاریت ده و بوسی عطا فرست
نوشی به عاریت ده و بوسی عطا فرست
نوشی به عاریت ده و بوسی عطا فرست
نوشی به عاریت ده و بوسی عطا فرست
نوشی به عاریت ده و بوسی عطا فرست
نوشی به عاریت ده و بوسی عطا فرست
نوشی به عاریت ده و بوسی عطا فرست
نوشی به عاریت ده و بوسی عطا فرست
نوشی به عاریت ده و بوسی عطا فرست
نوشی به عاریت ده و بوسی عطا فرست
نوشی به عاریت ده و بوسی عطا فرست
چون آگهی که شیفته و کشتهٔ توایم
چون آگهی که شیفته و کشتهٔ توایم
چون آگهی که شیفته و کشتهٔ توایم
چون آگهی که شیفته و کشتهٔ توایم
چون آگهی که شیفته و کشتهٔ توایم
چون آگهی که شیفته و کشتهٔ توایم
چون آگهی که شیفته و کشتهٔ توایم
چون آگهی که شیفته و کشتهٔ توایم
چون آگهی که شیفته و کشتهٔ توایم
چون آگهی که شیفته و کشتهٔ توایم
چون آگهی که شیفته و کشتهٔ توایم
روزی برای ما زی و ریزی به ما فرست
روزی برای ما زی و ریزی به ما فرست
روزی برای ما زی و ریزی به ما فرست
روزی برای ما زی و ریزی به ما فرست
روزی برای ما زی و ریزی به ما فرست
روزی برای ما زی و ریزی به ما فرست
روزی برای ما زی و ریزی به ما فرست
روزی برای ما زی و ریزی به ما فرست
روزی برای ما زی و ریزی به ما فرست
روزی برای ما زی و ریزی به ما فرست
روزی برای ما زی و ریزی به ما فرست
بندی ز زلف کم کن و زنجیر ما بساز
بندی ز زلف کم کن و زنجیر ما بساز
بندی ز زلف کم کن و زنجیر ما بساز
بندی ز زلف کم کن و زنجیر ما بساز
بندی ز زلف کم کن و زنجیر ما بساز
بندی ز زلف کم کن و زنجیر ما بساز
بندی ز زلف کم کن و زنجیر ما بساز
بندی ز زلف کم کن و زنجیر ما بساز
بندی ز زلف کم کن و زنجیر ما بساز
بندی ز زلف کم کن و زنجیر ما بساز
بندی ز زلف کم کن و زنجیر ما بساز
قندی ز لب بدزد و به ما خون بها فرست
قندی ز لب بدزد و به ما خون بها فرست
قندی ز لب بدزد و به ما خون بها فرست
قندی ز لب بدزد و به ما خون بها فرست
قندی ز لب بدزد و به ما خون بها فرست
قندی ز لب بدزد و به ما خون بها فرست
قندی ز لب بدزد و به ما خون بها فرست
قندی ز لب بدزد و به ما خون بها فرست
قندی ز لب بدزد و به ما خون بها فرست
قندی ز لب بدزد و به ما خون بها فرست
قندی ز لب بدزد و به ما خون بها فرست
بردار پرده از رخ و از دیده های ما
بردار پرده از رخ و از دیده های ما
بردار پرده از رخ و از دیده های ما
بردار پرده از رخ و از دیده های ما
بردار پرده از رخ و از دیده های ما
بردار پرده از رخ و از دیده های ما
بردار پرده از رخ و از دیده های ما
بردار پرده از رخ و از دیده های ما
بردار پرده از رخ و از دیده های ما
بردار پرده از رخ و از دیده های ما
بردار پرده از رخ و از دیده های ما
نوری که عاریه است به خورشید وافرست
نوری که عاریه است به خورشید وافرست
نوری که عاریه است به خورشید وافرست
نوری که عاریه است به خورشید وافرست
نوری که عاریه است به خورشید وافرست
نوری که عاریه است به خورشید وافرست
نوری که عاریه است به خورشید وافرست
نوری که عاریه است به خورشید وافرست
نوری که عاریه است به خورشید وافرست
نوری که عاریه است به خورشید وافرست
نوری که عاریه است به خورشید وافرست
گاهی به دست خواب پیام وصال ده
گاهی به دست خواب پیام وصال ده
گاهی به دست خواب پیام وصال ده
گاهی به دست خواب پیام وصال ده
گاهی به دست خواب پیام وصال ده
گاهی به دست خواب پیام وصال ده
گاهی به دست خواب پیام وصال ده
گاهی به دست خواب پیام وصال ده
گاهی به دست خواب پیام وصال ده
گاهی به دست خواب پیام وصال ده
گاهی به دست خواب پیام وصال ده
گه بر زبان باد سلام وفا فرست
گه بر زبان باد سلام وفا فرست
گه بر زبان باد سلام وفا فرست
گه بر زبان باد سلام وفا فرست
گه بر زبان باد سلام وفا فرست
گه بر زبان باد سلام وفا فرست
گه بر زبان باد سلام وفا فرست
گه بر زبان باد سلام وفا فرست
گه بر زبان باد سلام وفا فرست
گه بر زبان باد سلام وفا فرست
گه بر زبان باد سلام وفا فرست
خاقانی از تو دارد هردم هزار درد
خاقانی از تو دارد هردم هزار درد
خاقانی از تو دارد هردم هزار درد
خاقانی از تو دارد هردم هزار درد
خاقانی از تو دارد هردم هزار درد
خاقانی از تو دارد هردم هزار درد
خاقانی از تو دارد هردم هزار درد
خاقانی از تو دارد هردم هزار درد
خاقانی از تو دارد هردم هزار درد
خاقانی از تو دارد هردم هزار درد
خاقانی از تو دارد هردم هزار درد
آخر از آن هزار یکی را دوا فرست
آخر از آن هزار یکی را دوا فرست
آخر از آن هزار یکی را دوا فرست
آخر از آن هزار یکی را دوا فرست
آخر از آن هزار یکی را دوا فرست
آخر از آن هزار یکی را دوا فرست
آخر از آن هزار یکی را دوا فرست
آخر از آن هزار یکی را دوا فرست
آخر از آن هزار یکی را دوا فرست
آخر از آن هزار یکی را دوا فرست
آخر از آن هزار یکی را دوا فرست
باری گر این همه نکنی مردمی بکن
باری گر این همه نکنی مردمی بکن
باری گر این همه نکنی مردمی بکن
باری گر این همه نکنی مردمی بکن
باری گر این همه نکنی مردمی بکن
باری گر این همه نکنی مردمی بکن
باری گر این همه نکنی مردمی بکن
باری گر این همه نکنی مردمی بکن
باری گر این همه نکنی مردمی بکن
باری گر این همه نکنی مردمی بکن
باری گر این همه نکنی مردمی بکن
از جای برده ای دل او باز جا فرست
از جای برده ای دل او باز جا فرست
از جای برده ای دل او باز جا فرست
از جای برده ای دل او باز جا فرست
از جای برده ای دل او باز جا فرست
از جای برده ای دل او باز جا فرست
از جای برده ای دل او باز جا فرست
از جای برده ای دل او باز جا فرست
از جای برده ای دل او باز جا فرست
از جای برده ای دل او باز جا فرست
از جای برده ای دل او باز جا فرست